من و بابا و خونه تکونی
سلام عزیز مامان داریم کم کم به سال نو نزدیک میشیم ... این روزا همه دارن خونشون رو تمیز میکنن برای نو شدن سال ... منو بابایی هم دیروز و امروز خونه تکونی میکردیم جنابعالی هم بچه خوبی بودی مامانو اذیت نکردی ... بابایی هم همش به فکر شما بود و نمیزاشت مامانی کاری بکنه ... شیطون بلا خودت رو خوب جا کردی تو دل بابایی ... داریم خونه رو برای اومدنت اماده میکنیم گلم ... میخوام یکی از اتاقا رو برات خالی کنم تا لوازمت رو بخریم بیاریم بزاریم توش ... بابا احد به مامانی پول داده تا بریم برای تو یاس کوچولو خرید کنیم ... هرچند منو مامان زری کلی قبلا خریدیم و الان پولو حساب میکنیم ...ولی میخوام برم یه سرویس اتاق خواب خشکل که دیدم برات بخرم نزدی...