سید یاسینسید یاسین، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

شیرینی زندگی ما ...

اولین کارنامه و دیکته های تو دلبندم

سلام خوشگل پسر مامان قند و نبات مامان اولین کارنامه تو پسر شیطون رو گرفتم همون طور که میبینی شما گل پسر توی حیاط بازی گوشی میکنی ولی پسر مودبی هستی عزیز دلم اینا هم دیکته هات هستن خوشگل من ...
22 آذر 1398

پایان پیش دبستان

سلام مهربون پسر مامان  الان که این یادداشت رو برای شما مینویسم  پیش دبستان شما تمام شده و واکسن 6 سالگی ات رو هم زدی  با اینکه چند روزی اذیت شدی و دستت رو تکون نمیدادی اما بالاخره تموم شد شیر مرد من  خب  اخیرا شما خیلی با گوشی موبایل کار میکنی و دوباره اضطراب سراغت اومده و ناخن میخوری برای همین تعدادی از بازی هارو با هم امشب پاک کردیم  بعد از عید فطر هم میخوام ببرمت کلاس بنویسم اگه خدا بخواد اینجوری سرگرم تر میشی ... و کمتر با گوشی کار میکنی  خب تا بعد و گذاشتن عکسهات  فعلا عشق مامان
12 خرداد 1398

دختر خاله ها ❤

قشنگم  دوم مرداد  مصادف با شب ولادت اقامون امام رضا دو تا دختر خاله نازنین ات به دنیا اومدن ... و ما رفتیم ملاقاتی بیمارستان  عسل خانم و غزل خانم برای شما نازنین ام دوتا اژدها هدیه اوردن و توی بیمارستان به شما دادن  تو خیلی دوستشون داری اما یه کم از اینکه مامان اونارو بغل کنه دلخور میشی  گلم من همیشه عاشقتم و عاشقت میمونم تو تنها ضربان قلب منی ❤     دوست دارم عزیزم  یا به قول خودت خیلی عاشقتم !   ...
2 مرداد 1397

باغ وحش ارم

سلام گلم  شما توی سال ۱۳۹۶_۱۳۹۷ مهد امام زاده یحیی رفته  خانم مربی اتون خاله معصومه بود که خواهر دوست خاله سارا هم هست  اسم دوست های مهد کودک شما ستایش متین مهیار حسام محمود بود  اردوی بهار شما به باغ وحش رفتین و خیلی بهتون خوش گذشت  عکس هاش رو برات توی این پست میزارم ط ...
23 ارديبهشت 1397

پیش دبستانی

سلام این روزها که میگذره و تو بزرگ و بزرگتر میشی دغدغه های تو هم بیشتر و بیشتر میشه امسال تو گل نازنینم میری پیش دبستانی و پیدا کردن یک پیش دبستانی مناسب و خوب به عهده من و باباست ما بعد از کلی گشتن چند تا مدرسه رو انتخاب کردیم دیروز برای ازمون ورودی دبستان ثامن الحجج رفتیم و شما نازنینم تنها توی اتاق با خانمی که ازمون میگرفت بودی بهمون گفتن برای نتیجه اش تماس میگیرن من مطمعنم که پسر نازنیم قبول شده...
4 ارديبهشت 1397

عید ۱۳۹۷

سلام عشقم ! روز سوم عید ساعت ۶.۳۵ دقیقه صبح با قطار پردیس عازم مشهد شدیم  شما خوشحال و شاد مشتاق دیدار پسر عمو و پسر عمه بودی و خیلی خوشحال بودی از این سفر  عصر رسیدیم مشهد و شما بالاخره به دوستات رسیدی  توی راه اهن امام رضا بهمون عیدی داد و مارو دعوت کرد برای غذای حضرت ...  این اولین بار بود که مامان برای صرف غذای حضرتی دعوت میشد ...  دیگه از شیطنت های شما بلا گرفته که نگم  حسابی آتیش میسوزوندی  اینم عکسات با پسر عمو و پسر عمه اینم چند تا عکس از شما گل پسر  اینجا مجتمع اکسیر توی چهارراه مخابراته          ...
4 ارديبهشت 1397

بعد از مدت ها

سلام پسر نازنینم  مامان شکوفه رو ببخش که وبلاگت چند سالی خاک گرفته نازنینم ... اما میخوام آستین هام رو بالا بزنم و دفترچه خاطرات کهنه رو دوباره احیا کنم ... الان که این مطلب رو مینویسم تو کنارم اسوده خوابیدی  ۴ سال ۶ ماه از عمر نازنین تو گذشته عزیزترینم  توی این روزهای غیبت چه شادی ها و غم هایی که کنار هم داشتیم بماند ... مهم اینه که الان تو کنار منی ... خداروشکر  بهتره اول یک امار از سلامتی جسمی ات بدم  قد ۱۰۶ سانت  وزن ۱۷ کیلو  دندان های اسیاب و پیش ها عصب کشی شده و بقیه ترمیم  البته تحت بیهوشی  شنوایی و بینایی سنجی هم رفتیم شما عالی بودی    ...
21 دی 1396
1