سید یاسینسید یاسین، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

شیرینی زندگی ما ...

اولین تولد ... اولین زیارت ضریح

سلام گلم اول تیر سالگرد زمینی شدنت ... سالروز نگاه عاشقانه ما به هم ... و در اغوش گرفتن بزرگترین عاشقانه ها ... تولدت مبارک شیرین ترین دنیا ... تولد مبارک زیباترین لبخند ها ...   عشقم نفسم تولدت رو در مشهد و کنار خانواده پدری گرفتیم و تو  خیلی بچه محشری بودی ... خوابت میومد اما ساکت و مظلوم نشسته بودی مامان بهت افتخار میکنه دلبندم تو فوق العاده ایی ...   مهمونی تولد رو برگزار کردیم و شما کادو های مخلف گرفتی 190 هزار تومان پول و تعدادی اسباب بازی و دو تا لباس ...    عزیزم فقط میگم تولدت مبارک ... خوشحالم که خداوند تو رو به من داده ... بزرگترین موهبت زندگی من ... با تو حا...
1 تير 1393

تولد تهران نیمه شعبان

سلام گلم شب نیمه شعبان برای شما توی تهران و منزل خودمون تولد گرفتیم شما خیلی هیجان زده و خوشحال بودی از دیدن بادکنک ها شگفت زده شده بودی حسابی جیغ میزدی از شادی پسرک خوشگلم تولدت مبارک   ( عکس ها بعدا اضافه میشود )
22 خرداد 1393

دایره واژگان در دواردهمین ماه

سلام گلم حدودا ده روز دیگه سالگرد تولدت فرا میرسه ... تو خیلی شیرین شدی و چیزای مختلف میگی ماما م م ... یعنی مامان شیر میخوام بابا ... یعنی بابا و به بابات میگی به به ... به هر خوراکی ایی قل ... وقتی توپت رو میندازی برامون میگی قل ادسه ... یعنی محدثه ایی ...  یعنی امیر  د د ... یعنی بریم بیرون مابه ... یعنی من آب یا نوشابه ابه ... یعنی اب مَـــــ ... یعنی من  
21 خرداد 1393

مهمانی منزل اراد خان شیطون

سلام عسلم چهارشنبه ایی که گذشت خونه خاله سحر بودیم فواد و مامانش انسی لطف کردن و مارو از مترو تا خونه خاله همراهی کردن شما تو ماشین به شدت شلوغ بازی کردی ولی محض رسیدن به خونه خاله خسته شدی و خوابت میومد و حسابی بد شدی و خودت رو مینداختی زمین زهرا خانوم هم اونجا بودن با خاله مریم زهرا حسابی خانوم و خشکل شده بود خلاصه خیلی خوش گذشت دست خاله درد نکنه     ...
20 ارديبهشت 1393

شیطنت به معنای واقعی

سلام پسرم داری روز به روز بزرگتر شیطونتر و وروجک تر میشی ... خیلی مشتاق ایستازنی و داعما از همه چیز بالا میری ... دیگه نود درصد غذا خور شدی و خودت میتونی سر سفره با زستات دونه برنج دهن خودت بزاری جدیدا کلمه ماما رو خیلی میگی و عاشق دد رفتن هستی  بابات میگه تو لوس مامانی شدی اخه همش میخوای بغل من باشی و تا من میرم دنبالم راه میافتی و از پام میگیری وایمیسی  عاشق وقتایی هم که لپمو گاز میگیری و منو میخوری ... راستی تازگیا وقتی من ادای گریه در میارم شما دستامو باز میکنی و با ناراحتی یه چیزی بهم میگی ... پسر مهربون من  ... شما خیلی حسودی ... مخصوصا وقتی من به بابا توجه میکنم و براش ابمیوه میارم جیغ میکشی و میگی م م .....
13 ارديبهشت 1393