سید یاسینسید یاسین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه سن داره

شیرینی زندگی ما ...

مهمونی خونه عمه حمیده

1392/6/19 9:45
نویسنده : مامانی
1,256 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم ...

مادرت فدات بشه که سرفه های آخر سرما خوردگیت رو میکنی

حالت خیلی بهتره

نمیدونم یا به لطف بابونه است یا به لطف شربت سرما خوردگی کدوم رو نمیدونم اما مهم اینه که بهتری گلکم !

پریشب رفتیم خونه عمه حمیده اخه عمه سمانه اینا اومده بودن ... بگذریم که کلی پول ماشین دادیم برای رفتن و برگشتن ...

تو پسر خیلی خوبی بودی مامان رو اذیت نکردی ... مثل بچه های خوب با عمه ها حرف میزدی و شیطنت میکردی

لوستر خونه عمه اینا برات غریبه بود بهاش نمیخندیدی فقط زل میزدی بهش و با تعجب نگاهش میکردی

فدای اون چشمای نازت بشم که هرکی میبینه میگه مثل چشمای منه

قربونت برم من پسر خشکلم

تازگیا داره موهات میریزه ... کچل بودی داری کچلترم میشی عسلکم ...

و یه چیز دیگه جنابعالی بدجور به شیشه عادت کردی و معتادش شدی به طوری که سر شیر خوردن غر میزنی و نمیخوای شیر بخوری و شیشه ات رو میخوای ... مامانم تصمیم داره ترکت بده

فدات بشم

منو بابایی عاشقتیم

اینروزا منو باباتو خیلی میشناسی با نگاهت مارو تعقیب میکنی و با جیغ زدنات میخوای نظر مارو جلب کنی

خیلی دوست داریم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دلسارا
19 شهریور 92 12:41
حالا خوبه یاسین پسره . دلسا که کچل کچل شده می مونه رودستم