تا نوروز راهی نمانده ... اما بهار من در اغوش من است ...
سلام دلبندم ... ببخش که دیر به دیر برات مینویسم علتش کم بودن وقته عسلم
شما داری روز به روز شیرین تر ... روز به روز عسل تر و روز به روز وابسته تر میشی ...
فدای چشمای نازت بشم که زل میزنی به چشمام ...
چند هفته گذشته تهران خیلی سرد بود و شما هم مریض شده بودی کلا از مشهد که اومدیم سیل بیماری ها به منو شما هجوم اوردن و هر دومون توی بیماری ها ضعیف شدیم
به امید خدا الان هردومون بهتریم
حالا بزار از تو بگم که تو روروءک میدویی اینور اونور
از دیروز هم داری سینه خیز میری و سعی میکنی چهار دست و پا بری
هنوز دندون در نیاوردی گل پسرم و ما هنوز منتظر درخش اولین مراوریدیم
عزیزم این روزا همش داریم من به کمک مامان زری کارای خونه تکونی رو انجام میدیم و محدثه معمولا تو رو نگه میداره
راااااستی .... تو تازگیا قر میدی ... اقای رقاص من ...
خیلی دوست دارم
تو هم دوستم داشته باش