سید یاسینسید یاسین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

شیرینی زندگی ما ...

یک شب در شش ماهگی

1392/9/10 22:26
نویسنده : مامانی
452 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قندکم ... نباتکم ... شکر پنیرکم

 

این روزها خیلی بیقراری میکنی ... 

جمعه نیمه شب یه دفعه تو خواب جیغ کشیدی و اروم نمیشدی هرچی سعی کردیم ارومت کنیم و منو مامان زری انگار نه انگار 

شما چشماتو بسته بودی زار زار گریه میکردی و اشکات روی گونه هات سرازیر بودن ...

خدا میدونه من چی کشیدم ...

آخر سر صورتت رو اب زدم تا بیدار شدی ولی همچنان بغض داشتی و تا مارو میدیدی میزدی زیر گریه ... فدات شم چی شده بود که اونطوری اشک میریختی مگه چه خوابی دیدی قشنگم ...

عزیز دلم اخرم با شیشه نبات داغی که مامان زری درست کرد اروم شدی تو بغلم و خوابت برد 

گلم طاقت اشکاتو ندارم ...

دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

دلسارا
11 آذر 92 0:28
یاسین ناز نازی شانس آوردی پیش مامان زری بودی ها.....
نونیش
13 آذر 92 11:53
دکتر آیسان معتقده نی نی ها خواب میبینن که مادرشون ترکشون کرده واسه همین گریه میکنن. حتی خیلی از وقتها که شب شیر میخوان از گشنگی نیس واسه همین چندتا مک بسنده میکنن.می خوان خاطر جمع شن که مادرشون پیششونه به آیسان میگم به جان جدت پیشتم تو بخواب اینقدر بیدارم نکن!
محدثه(دختر داییت)
20 آذر 92 20:18
ای عزیـــــــــــــــزم چرا اینجوری شدی؟ مامان زری خیلی دوستت داره که برات درست کرد همه دوستت دارن یاسین جون منم خیلی دوستت دارم حالا یک ماچ گنده دوستت دارم خیلی زیاد به چشمات هم خیلی میاد!!!!!!