سید یاسینسید یاسین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه سن داره

شیرینی زندگی ما ...

اولین غذای کمکی

سلام گلم امروز برای اولین بار بهت دو تا قاشق حریره بادوم دادم ...  فدات بشم خیلی با اشتیاق میخوردی و چشمت همش به ظرف و دست من بود تا بازم بهت بدم ... همش صدا در میاوردی و بازم میخواستی ... به امید روی که با هم دیگه پیتزا بخوریم گل پسرم ...
12 آبان 1392

حال این روزا

# . ابیاری آب دهنی ات خیلی زیاده به طوری که مامان مدام لباست رو عوض میکنه تا سرما نخوری ... پیش بند هم که میبندم دستتو میبری زیرش میکنی تو دهنت تا بخوری #. دست هرکی که بغلت کرده رو میگیره و میبری تو دهنت  #. عروسکا رو با دستت میگیری و کلا کنترل دستت رو فهمیدی #. جدیدا با دهنت صدای بی ادبی در میاری و منتظری درمقابل ما هم همین کارو بکنیم اگه اینکارو بکنیم شما هم باز در میاری و به همین منوال #. جغجغه هات رو دستت میگیری و میکنی تو دهنت  #. سر شیر خوردن ادا بازی در میاری و هی ول میکنی سرتو میچرخونی اطراف اگرم برگردی و شیری نباشه جیغ بنفش میکشی #. در کل گریه نمیکنی فقط جیغ و داد اما وقتی گریه ات میگیره واقعا زودی اشکاتم سراز...
9 آبان 1392

یک سال گذشت

از دیدن دو خط شیرین یک سال گذشت  از اولین احساس مادری سک سال گذشت  از اولین حس حضور تو توی زندگیم یک سال گذشت      یکس ال گذشت و تو اکنون با ما هستی و این کنار هم بودن چه شیرین است    سالروز حس مادری من مبارک
7 آبان 1392

مشهد

سلام پسرکم این مطلب رو از خونه عمو برات ارسال میکنم در حالی کهشما طبقه بالا توی خواب ناز هستین خداروشکر تا به الان اقا بودین و منو اذیت نکردین فقط عصری یه کم دل درد داشتی ... که با گریپ و این چیزا رفع شد خدارو شکر ... فردا عید غدیره و تو اولین عید غدیرت رو جشن میگیری سید کوچولوی من خیلی دوست داریم  
1 آبان 1392

برای گنجشکک من

هر روز خورشید از پشت شیشه نشسته ببینه کی از خواب پا میشه بی تاب بوده تا بچرخه زمین   میسوزه دلش ولی داره آب میشه گنجشک شیطون توی کوچه آروم به شیشه زد نوکهاشو میخواست بگه آروم در گوشت صبح شد بازم خورشید زده پاشو تا پا نشی پنجره باز نمیشه تا تو نخندی روز آغاز نمیشه   ♫♫♫ گلدون پاشو بارون زده تا پا نشی حالم بده گل جون چشاتو باز کن گل جون بخند و ناز کن کنار ساقه ی تنت یه غنچه ی تازه زده پاشو که امروز وقتشه پاشو غنچه تو باز کن به ماچه که کلاغه قار قار میکنه مارو که هر روز صبح گنجشکه بیدار میکنه گنجشک جون سلام امروزم سلام جای جواب سلام ببین داره چیکار میکنه بال میزنه و میاد پشت شیشه نوک میز...
25 مهر 1392

باغ گل

سلام گل پسرم از حال اینروزات بزار برات بگم که علاوه بر قندک بودن گوله نمکم شدی شما خشکل پسر من جدیدا سر و شونه هات رو بلند میکنی و پاهاتم میاری بالا که یعنی منو بلند کنین انگار میخوای دراز نشست بزنی ... مادرت فدات شه عزیزم اینروزا مامان خیلی نگرانه اخه ویروس جدیدی اومده که همه دارن سرما میخورن ... خیلی میترسم سرما بخوری اخه به زودی واکسن چهارماهگیت رو باید بزنی و سفر مشهدم در پیش داریم همه خانواده بابا جونی تو مشهد منتظر تو هستن ... عمه زینب خیلی حالتو میپرسه ... حتی به بابایی گفته اگه تو نمیای بزار شکوفه یاسین بیان اینا همش به خاطر توئه گلم مامان برات کاموا خریده داده مامان زری برات ببافه برای مشهد ... چون عید غدیر میریم مشهد و شم...
19 مهر 1392

حرفایی برای اینده

پســـرم! پسر ِخوبم ميدونم که تو هم يه روزي عاشق مي شي. مياي وايميستي جلوي من و بابات و از دخترکي مي گي که دوسش داري!... اين لحظه اصلا عجيب نيست و تو ناگزيري از عشق....! که تو حاصل عشقي پســ ـرم...مامانت براي تو حرف هايي داره حرف هايي که به درد روزهاي عاشقيت مي خوره... عزيز دلم ! يک وقتهايي زن_ رابطه بي حوصله و اخموست، روزهايي ميرسه که بهونه مي گيره. بدقلقي مي کنه و حتي اسمتو صدا مي کنه و تو به جاي جانم هميشگي مي گي :"بله" و اون ميزنه زير گريه.... زنها موجودات عجيبي هستند پسرم... موجوداتي که مي توني با محبتت آرومشون کني و يا با بي توجهيت از پا درشون بياري... بايد براي اينجور وقتها آماده باشي. بايد ياد بگيري که نازش رو بکشي... عزي...
15 مهر 1392